لی لی و خاطره...

خاطراتی توی زندگیه آدمه که واقعا مثله گنجینه با ارزش ه

لی لی و خاطره...

خاطراتی توی زندگیه آدمه که واقعا مثله گنجینه با ارزش ه

دل نوشته 2(مداد ه زندگی...) و کمی نصیحت....

این جملات رو یه نفر برام گفت نمی دونم منبعش کجاست ولی واقعا خوشم اومد ازش : 


بارها نوشتم و پاک کردم....

بارها نوشتم و پاک کردم....

سرانجام آن شد که باید....

  ای کاش ته مداد زندگیم پاک کنی داشت

   پاک می کردم...

پاک می کردم...

    دوباره می نوشتم آن گونه که باید ...


امیدوارم هیچ کس اونقدری توی گذشتش سهل انگاری نکنه که تهش افسوس این رو بخوره که مداد ه زندگیش پاک کنی نداره و کتاب زندگیش دیگه ورق خورده و جایی برای برگشت ممونده...

می خوام یه کم نصیحت کنم 

چیزی که من دارم توی ه این وبلاگ می نویسم داستان ه یه علاقه ای ه که منبعش عقل بودو فهم و شعور شروعش با فکر بوده و با توجه به اینکه عقل و منطق آدم باید حتما با حسش کناره هم باشن و با هم تایید کنن درستی ه تصمیمی رو که گرفتی اما خوب خیلی از آدکما رو دیدم که متاسفانه واقعا سهل انگاری می کنن و جایی برای بازگشت الا فنا کردن ه خودشون نمی ذارن واقعا امیدوارم اونقدی همه برای زندگیشون ارزش قایل باشن که برای خودشون بهترین آینده رو با دستای خودشون بسازن....



آرزوهای قشنگ.... 

نظرات 2 + ارسال نظر
موچه سه‌شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:17 ب.ظ http://koocholoamin.blogsky.com

اگه نوشتی و دیدی اشتباهه نیاز نیست غصه بخوری
خط بزن و ادامه بده... با افسوس خوردن نمیشه کاری از پیش برد
زندگی در حال گذر هست بنابراین باید بنویسی
جاهای خوب زندگی روبا خودکار بنویس تا همیشه موندگار باشن و لحظات ناراحتی رو با مداد و کمرنگ

خیلی خوب و حکیمانه بود ممنون

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 27 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:46 ب.ظ

کاش من این کار رو نکرده بودم

اما همیشه خدای مهربون راه برگشت رو برای بنده هاش باز می ذاره دوست ه من

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد